اگر تمام نیازهای ما به طور خودکار برآورده می شدند، زندگی واقعا آسان بود. اما در واقع موانع متعددی ، شخصی و محیطی، مانع از این وضعیت آرمانی می شوند. این گونه موارد ایجاب می کند که با آنها سازگار شویم و می توانند به استرس منجر شوند. از اصطلاح استرس معمولا برای اشاره به ضروریات سازگاری که بر ارگانیزم تحمیل می شود و پاسخ های درونی زیستی و روانشناختی به این ضروریات، استفاده می شود.
واژه استرس را اولین بار هانس سلیه[1] در دهه چهل میلادی (حدود هفتاد سال قبل) بهکار برد.او لغت استرس را از حوزه فیزیک و مکانیک اقتباس کرد.البته بعدها نوشت که لغتی که او مد نظر داشته تنش یا Stress نبوده و بیشتر منظورش کرنش[2] بوده؛ اما به علت ضعف در زبان، در درک معنی آنها اشتباه کرده است. به هر حال امروز معنا و مفهوم استرس بسیار فراتر از یک استعاره مکانیکی است. بنابراین دیگر چندان مهم نیست که هانس سلیه در ابتدا مفهوم این کلمه را درست درک کرده است یا نه.
[1] Hans selye
[2] Strain